داستان من و مژده

داستانی واقعی

داستان من و مژده

داستانی واقعی

معرفی مژده

خب! این دفعه ظاهرا نوبت به معرفی مژده رسیده. راستش نمیدونم چی باید در مورد اون بگم...شاید اگه ... هیچی!

مژده دو سه سال از من کوچک تره.در مورد چهرش یا زیباییش من نمی تونم چیزی بگم.چون اگه بگم قشنگه شما میگین به خار قیافش بهش علاقه داری...اگر هم بگم زشته میگین چه بد سلیقه است! اگه بگم هم قیافش برام مهم نیست شعاره!
اما راستش من مژده رو به خاطر قیافش دوست ندارم.یعنی به خاطر هر چیزی که در ظاهر اون هست و  در عرف میگن زیبایی!من بیشتر اخلاقش رو دوست دارم.غیر قابل پیش بینی بودنش برام جذابه!

مژده چادری نیست یعنی از این دخترای خیلی مذهبی نیست.مانتوییه! البته از اون دخترای مامانم اینایی هم نیست. از اون دخترایی که ....توضیح ندم بهتره! مژده اهل دوست پسر و از این جور حرف ها هم نیست.

مژده خیلی شیطونه ...شیطناتاش هم شیرینه! نه برای من.... نه! برای همه شیرینه! ار لحاظ علمی هم در مرتبه بالایی قرار داره و آینده ی روشنی برای مژده پیش بینی میشه... از حالاتش نمی شه فهمید خوشحال یا ناراحت یا حداقل به من که میرسه همیشه ساکت میشه و... راستش اگه بخوام راستش رو بگم هر وقت من رو می بینه ناراحت میشه ...نمی دونم چرا؟!................ شاید بهتر الآن به همین چرا فکر کنم! واقعا چرا؟

ارتباط با شما

سلام! بعضی ها گفتن آره بعضی ها هم نه!

این میل منه! برای این وبلاگ.

هر کس دوست داره توی مسنجر اد کنه.منم خوشحال میشم با شما بیشتر آشنا شم.

توی کلوب هم به زودی فعال میشم...

 akhareshchi.yahoo.com

 

باز هم معرفی خودم!

سلام! گفتن دوباره خودت رو معرفی کن...آخه چند بار!گفتن گنگ حرف می زنی ...آخه....
اگر در مورد من سوالی دارین بپرسین تا جواب بدم.اما باز هم معرفی خودم:
اول اینکه توقع نداشته باشین تا نام خانوادگی خودم و مژده رو بگم!

من معین هستم.دانشجو. بیست و یکی و دو سال سن از خدا گرفتم . به دختری به نام مژده که از آشنایانمونه علاقه مند شدم. شخصا به روشن فکری اعتقاد دارم اما یکی از این حرف هایی که بعضی از روشنفکرا می زنن رو قبول ندارم. برای زن و مرد به یک اندازه ارزش قائلم. نماز و روزه و واجبات دین رو انجام می دم  و  کلا اسلام رو قبول دارم اگرچه مسلمان خوبی نیستم.در تاریخ جهان و تاریخ ایلام هیچ کسی رو به اندازه علی (ع) دوست ندارم و این حرف هم برام اصلا شعار نیست.از لحاظ خانوادگی....اعضای خانواده ما اکثرا تحصیل کردن و نداشتن تحصیلات دانشگاهی به هیچ وجه قابل قبول نیست.از لحاظ مالی هم ...وضعمون خوبه!از معمول جامعه بالاتریم.اگر امکاناتی که یک جوون هم سن و سال من باید داشته باشه رو مبایل و کامپیوتر و دسترسی به ماشین باشه از همه این امکانات برخوردارم. البته من فقر رو به دلایلی خیلی دوست دارم.

در مورد درسی هم درس هام بد نیست.اخلاقم هم بد نیست.از دروغ خیلی بدم میاد و سعی می کنم به خاطر خودم هیچ وقت دروغ نگم اما شاید یه جایی برای دفاع از کسی گفتم البته اون هم مصلحتی نه این که شهادت دروغ بدم... رفقام می گن وقتی حرف نمی زنی وحشتناک می شی چون هیچ کس نمی فهمه تو سرت چی میگذره...نمی دونم شاید راست می گن؟!.................

خب دیگه چی بگم...
فکر کنم کافی باشه...
دوست من جواب سوالت رو گرفتی یا باز هم بگم؟

یه مباحثه...

سلام!خوبین؟ در مورد ساختن ای دی  توی یاهو مسنجر برای وبلاگ نظر ندادین!؟

می خواستم یه نکته ای رو بگم.شاید من در مرد شروع قصه خودم و مژده بد توضیح دادم.یه سری از دوستان گفتن من عاشق نیستم و یه عده...

فکر کنم هیچ کس با این مقوله که بهتره آدم نسبت به طرف مقابلش شناخت داشته باشه مخالف نباشه.

هر کسی می تونه احساسی عاطفی نسبت به کسی داشته باشه.می تونه اون رو دوست داشته باشه یا حتی عاشقش باشه.من هم نسبت به مژده احساسث عاطفی دارم.احساسث که خودم می دونم چیه و چه شکلیه! اما نامی  که  به احساسات به عنوان عشق یا دوست داشتن و یا شاید هوس  تعلق می گیره نامی است که مردم روی آن می گذارند. نمیدونم مجنون هم ادعای عاشقی کرد یا مردم گفتند عاشقه؟ من یک احساسی دارم شما با توجه به تفکراتتون می تونین بگین من عاشقم و یا...

اما چیزی که می تونه اثبات حقیقت عشق رو بکنه شاید زمان باشه....گذشت زمان می تونه بگه یک احساس جاودان بوده یا مقطعی تا آن موقع مردم اسمش رو بگذارن عشق یا هوس!

شاید اول وبلاگ من صراختا گفتم عاشق مژده هستم اما خدا را گواه می گیرم تا حالا به خودم این اجازه رو ندادم که به مژده بگم عاشقتم!

و باز هم می گم:

به خاطر عشقم هر کاری می کنم اما...اما اشتباه نمی کنم!

من رو بیشتر بشناس!

سلام! اول یه تشکر!‌هیچ وقت فکر نمی کردم انقدر دوستان لطف داشته باشن و من رو مورد لطفشون قرار بدن.ممنون از نظراتتون...اما یه نکته که ظاهرا بعضی دوستان اشتباه متوجه شدن.من و مژده هنوز به هم نرسیدیم!

راستش فکر کردم یه ای دی در  یاهو مسنجر برای این وبلاگم بسازم که با شما دوستان عزیزم بتونم گهگاهی صحبت کنم.اگه این کار خوبه بگین تا انجام بدم! چون راستش یه جورایی به شما مربوط میشه!

راستی یه جمله این جا بگم شاید بعدا بیشتر توضیح دادم:
به خاطر عشقم هر کاری می کنم اما... اما اشتباه نمی کنم!

گفتم یه کم از خودم بگم تا شاید این شناخت بد نباشه:

من الان دانشجو هستم....رشته ام هم....چه فرقی می کنه....سنم هم...واقعا چه فرقی می کنه؟....

الان من رو شناختین؟!

خب قهر نکنید!

بیست و یکی دو سالمه....فکر کنم ۲۶ یا ۲۷ سالگی ازدواچ کنم....یعنی اون موقع خاله و مامانم یادشون میاد که این همه سال آستین هاشون رو بالا نزدن! آخه خاله جون چرا این همه وقت لباس آستین دار نمی پوشیدی که گهگاهی آستین بالا  بزنی!

 بعضی وقت ها خیلی ساکتم و بعضی وقت ها سر همه رو می خورم! هیچ وقت یادم نمیاد فکم درد گرفته باشه!

اخلاقم هم....خوب باید دوستان در این مورد نظر بدن....شما دوستان جدید چی فکر میکنید؟ اخلاق من چه جوریه؟ خودم فکر می کنم قابل تحمل باشم!

آدم بدی نیستم!.... چاقو کش که نیستم....از این جوون هایی که سر کوچه بی کار نشستن هم نیستم! دیگه.... آهان! معتاد هم که نیستم! سیگار هم که نه اصلا! قلیان هم که اشکالی نداره؟!.....اشکال داره؟!.... از این به بعد نمی کشم!....بابا چرا بهتون برخورد! باور کنید من بوی هر نوع دودی به مشامم برسه باید سریع برم دکتر! حساسیت دارم!
حالا واقعا پسر به این خوبی...چرا مژده من رو دوست نداره؟!

کی گفته؟!
راستش خودش گفته: گفته که اصلا من رو دوست نداره!