داستان من و مژده

داستانی واقعی

داستان من و مژده

داستانی واقعی

بی نظیر ترین هدیه ولنتاین

بعد از مدت ها می خوام داستان خودم با مژده رو ادامه بدم...
البته با تاکید بر این مطلب که دوستان قدیمی دیگه این طرف ها نمیان و کسانی هم که اینجا میان اکثرا برای اهداف دیگه میان
اما توی این پست در ادامه داستان من و مژده می خوام شگفت انگیز ترین هدیه ای رو که تا حالا توی روز ولنتاین داده شده رو براتون بگم...
ولنتاین روزی که خیلی ها برای اولین بار بوسیده می شن و خیلی ها هم برای اولین بار می بوسند
خیلی ها کادو هایی با جعبه های قرمز رنگ می خرند و خیلی ها هدیه هایی جا ربان های قرمز رنگ دریافت می کنند...
سال گذشته اینجا ازتون پرسیدم برای مژده چی بخرم؟
اما نشد که چیزی بخرم...
اما امسال مژده پیش دستی کرد و هدیه ی ولنتاین من رو چند روز زودتر داد...
هدیه مژده اولین هدیه ی ولنتاینی بود که در زندگی دریافت کردم...
هدیه مژده شگفت انگیز ترین هدیه ی ولنتاینی بود که در یافت کردم...
البته من که بار اول هدیه ولنتاین می گیرم...شاید به خاطر همینه که فکر میکنم شگفت انگیزه...
هدیه ولنتاین مژده خیلی ساده بود اما....
مژده برای همیشه ترکم کرد...
به نظر شما من امسال برای مژده چی بخرم؟
پ . ن : این وبلاگ همچنان به کار خود ادامه می دهد؟

نظرات 7 + ارسال نظر
mxu شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:05 ب.ظ http://www.mxu.blogsky.com

:(
نمیدونم چی جواب بدم . کپ کردم ...

تو که پیش بینی می کردی

مژده سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:42 ب.ظ

میشه خودتونو معرفی کنید؟در ضمن دلم میخواد کل جریان مژده رو ببنم اما هرچی گشتم تو وبلاگتون پیداش نکردم.

کل ماجرا رو میشه خلاصه کرد در همین چند جمله
میشناختمش
عاشقش شدم
عاشقم نشد
ازم جدا شد
بازم بیاین اینجا شاید بیشتر دستگیرتون یشه

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:11 ق.ظ

مژده چند سالشه واین که شما دختری یا پسر چون گفته بودی اون اهل دوست پسر نیست

مژده تقریبا ۲۰ ساله است
من هم پسرم
از اسمم مشخص نیست؟
منظورم از اون جمله این بود که مثل دخترای حالا نیست!

فریاد شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:46 ب.ظ

چرا تو رهاش نمی کنی؟
شاید اصلا نخواد که با تو دوس باشه
نه به این دلیل که اهل دوست پسر نیست
که به این خاطر که دوستت نداره
شاید براش هیچ کشش و جاذبه ای نداری
شاید انتظار اون از یه پسر با تو نمی خونه
فکر کن به این حرفا
مهم نیست که الان کیو دوس داری مهم اینه که کی خوشحال و خوشبختت می کنه و توهم برای کی ارزش داری و می تونی بهش شادی هدیه کنی
آه و ناله از عشق کار آدماییه که عشق رو نمی شناسن
آرزو می کنم برات بهش برسی ولی نرسیدیم غصه نخور زمین گرده

حرفات به دلم نشست
حتما از دل بوده که به دل نشست
زمین گرده
اینو قبول دارم
اما خیلی ام بزرگه
اینم تو قبول کن
اما هرچی هم بزرگ باشه بازم گرده

مژده دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:25 ق.ظ

سلام منم مژده هستم منم یه روزی کسی رو ترک کردم . میدونی چرا؟چون خیلی دوسش داشتم رهاش کردم که..... مزده خودتو سرزنش نکن.شاید به نفعت باشه که تنها باشی

از شعارهاتون ممنونم

dokhi_koumand0 یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ب.ظ http://dokhi-koumand0.blogfa.com

vay vaghti dashtam mikhondam ba 1zoghi khondam ke fekr nemikardam ke tahesh in bashe asalan 1jolim shodesh

اگه به اخر رسیده؟

بهناز سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:02 ب.ظ

سلام من اولین باریه میام وقبلا نیومدم ونمیشناختمتون ولی هنگ کردم خیلی ناراحت شدم برای همیشه رفت نمیخوای بری پیشش وازش بخوای پیشت بمونه واین کادوی توباشه

دیره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد